حرف های یک بنده خدا

چادر می پوشم؟ ایمان خودمه...
تیپم جلف نیست؟ سلیقه ی خودمه...
املم؟ منطق خودمه...
دوس پسر ندارم؟ دل خودمه...
بلند نمی خندم؟ اخلاق خودمه...
با حجاب باشم زشت می شم؟ قیافه ی خودمه...
بی تمدن ام؟ راه خودمه...
.
.
.
اونایی که کنارمن مجبور به تحمل من نیستند...میتونن راه خودشونو برن..با هاشون کاری ندارم...من برای خودم و خدای خودم هستم ... نه برای پسرای کوچه و خیابان...

بایگانی
آخرین مطالب

جارو

دوشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۷:۳۵ ب.ظ

دختر برای حل مسئله استاد پای تخته رفت..

چادرش رو ی زمین کشیده میشد..

پسر چشمکی به دختر پشت سرش زد زد و با خنده گفت:

بچه ها یادتون باشه به شریفی بگیم دیگه نمی خاد کلاسو جارو کنه...بچه ها خندیدند...

.

.

.

دختر با اقتدار گفت:

اونوقت کی تو رو جمع کنه؟؟؟

همونایی که خندیدند این بار بلند تر خندیدند..

  • فاطمه حججی

نظرات  (۲)

اییییییییییییییییییییول داری فاطمه جون
پاسخ:
مرررررسی
  • محمدحسین بیات
  • خخخخخخخخ خیلی باحال بود
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی